کنایه
۱ - ( مصدر ) پوشیده سخن گفتن چنانکه معنی آن صریح نباشد تعریض . ۲ - ( اسم ) پوشیده سخن گویی . ۳ - استعمال لفظ و اراد. لازم معنی آن بعبارت دیگر کنایه عبارتست از آنکه لفظی را استعمال و بجای معنی اصلی یکی از لوازم آن معنی را اراده کنند مانند دراز گردن و بالا کشیده درین مثال : این فصول با اشتر دراز گردن و بالا کشیده بگفتند . در این جا ذکر دراز گردن و بالا کشیده برای معنی اصلی آن نیست بلکه لازم. آن دو یعنی حمق است زیرا در عرف عام درازی گردن و بلندی قامت نشان. حماقت است . دراز گردن و بالا کشیده را در این مثال مکنی و حمق را مکنی عنه گویند . کنایه را باعتبار مکنی عنه به کنای. بعید و کنای. قریب تقسیم میکنند : یا کنای. بعید . آنست که انتقال از کنایه بمکنی عنه با چند واسطه یا بدشواری امکان یابد مانند : بیچاره را با این دمدمه در کوز. فقاع کردند . در کوز. فقاع کردن کنایه است از تحمیق و اغفال زیرا نتیج. نوشیدن فقاع مستی و نتیجه مستی غفلت و بیخبری است و همچنین است در این عبارت : دیو آز را در شیشه کرد . در شیشه کردن بمعنی مخذول و منکوب کردن و کنایه از عمل معروف ساحر انست . یا کنای. قریب . آنست که انتقال از کنایه بمکنی عنه بغیر واسطه و بسهولت دست دهد چنانکه در مثال مذکور از کلیله و دمنه ( در فوق ) آوردیم . ۴ - ( لغت ) فرهنگ نویسان کنایه را در مورد مجاز ( هر کلمه ای که در غیر معنی اصلی بکار رود ) بطور عموم بکار برند . ۵ - هر کلمه ای که معنی آن پوشیده و دانستنش محتاج قرینه باشد . کنایه بر پنج نوع است : ضمیر اسم اشاره موصول مبهمات ادوات پرسش یا استفهام . هر یک از این انواع نیازمند کلم. دیگریست که معنی آنرا روشن و آشکار کند مانند مرجع برای ضمیر و مشار الیه برای اسم اشاره و تمیز برای مبهمات ( قبفهی ) توضیح اصطلاح کنایه ( و جمع آن کنایات ) متداول دستور نویسان فارسی است ولی از نظر فحص دقیق این مبحث با تقسیمات آن اساسی نیست و باید به ضمیر طبق معمول دستور نویسان زبانهای اروپا یی ( که با زبان فارسی از یک گروه اصلی هستند ) فصلی جدا اختصاص داد و از بقیه در مباحث دیگر دستور بحث کرد . ۶ - کلمه یا جمله ای مبنی بر توهین و تعریض .
سخن که بر غیر موضوع له خود دلالت کند .گفتن یا لفظی گفتن و غیر مدلول علیه آنرا اراده کردن و یا سخن گفتن بلفظی که معنی حقیقی و مجازی آن هر دو برابر باشد . یا سخن که بر غیر موضوع له خود دلالت کند.
کنایه آمیز
۱ - کلمه یا عبارتی توام با کنایه . ۲ - کلمه یا عبارتی مبنی بر توهین و تعریض : روی کلم. کنایه آمیز ( شوهرم ) با لبخندی طنز آلود ... تکیه کرد .
کنایه از افرادی که سر بزرگ دارند
[ گویش مازنی ] /خر کلّه/ har kae
کنایه زدن
( مصدر ) عبارت کنایه آمیز گفتن : گفتی بمن که تیغم از ابرو کنایه است گر میزنی کنایه نگارا . بمن مزن . ( طاهر وحید )
کنایه گفتن
( مصدر ) کلمه یا عبارتی کنایه آمیز ادا کردن .
گوشه و کنایه
( اسم ) سخن طعن آمیز حرف گوشه دار تعریض .
منبع: dictionary.abadis.ir